سیدناصر حسینیپور در کتاب «پایی که جا ماند؛ یادداشتهای روزانه از زندانهای مخفی عراق» شرایط دشوار اسرای ایرانی را به تصویر کشیده است.....
سهمیه نان هم روزمان دو عدد بود. عراقیها به آن سمون میگفتند. نانها به شکل باگت بود. وزن هر کدام حدود پانصد گرم بود. بیش از نصف این نانها نپخته و خمیر بود. خمیر داخل آن را مقابل آفتاب میگذاشتیم تا خشک شود، بعد آن را خرد میکردیم. آردی که یک بار مراحل نان شدن را طی کرده بود، دوباره مراحل آرد شدن را طی میکرد. در اسارت خمیر آرد شده را روی غذا میریختیم. با برنج قاطی میکردیم و میخوردیم.
کسانی که هم خرج بودند، برای نگهداری این نانها کیسههای پارچهای دوخته بودند. مادر خرج هر گروه، نان ده نفر را نگه میداشت. نان سهمیه روزانه برای صبحانه و شام بود.
صبحانه آب عدسی بود. چیزی شبیه شوربا که از عدس، خرده برنج و رب گوجه تشکیل میشد. شوربای سهمیهی چهل نفر، به سختی ده نفر را سیر میکرد!
سهمیه ناهار هر نفر، بین هفت تا هشت قاشق بود. بعضی وقتها به ده قاشق میرسید. خورش آب برنجها در هفته متنوع و کم هزینه بود. کلم، بامیه، کرفس، بادمجان، شلغم نپخته، برگ چغندر، هویج، سیبزمینی آبپر و گوجه فرنگی با پیاز بود.
شام آب بادمجان، آب پیاز، آب نخود، خوراک لوبیا و یا گوشت گاو وارداتی بود. آب گوشت سهمیهی ده نفر 80 درصد آب و 20 درصد گوشت بود. سهمیهی هر نفر شش، هفت قاشق غذاخوری میشد. دویست گرم گوشت برای ده نفر و بیست گرم گوشت برای یک نفر......
بقیه در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج